loading...

معنیِ نازُک. محبوب نازکننده.

بازدید : 631
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 5:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معنیِ نازُک. محبوب نازکننده.

چند روزه در بی‌قرار ترین حالت خودمم. هم‌چین منی رو به یاد ندارم. انگار زمان داره بر علیه من کار می‌کنه. مامان تمام حالت منو تو قلبش حس می‌کنه. سعی می‌کنه بی‌هوا بغلم کنه. ببوستم. بهم حرفای قشنگ بزنه. ولی همه‌ی اینا میزان "دلم میخواد زار بزنم" رو در من بیشتر می‌کنه...

همه ازم انتظار دارن قوی باشم...

همه حرف‌های قشنگی بهم می‌زنن...

ولی سخته... من از عهده‌ی این همه مسئولیت... این همه قوی بودن برنمیام...

فقط می‌خوام دختری باشم که با آرامش می‌شینه رو تختش، موهاشو شونه میکنه، رنگ لاکشو عوض می‌کنه و به معشوقه‌ش فکر می‌کنه... این ضعیف بودنه؟ نمیدونم.

+ بغض، بغض، بغض

++ نمیدونم باید ارزو کنم پارسال این موقع‌ها بود یا نه... با همه‌ی تلاشم هیچ‌وقت کافی نبودم. برای هیچ چیز. (ممکنه اصولا همه‌ی تلاش آدم در راستای اشتباهی باشه. پس فقط همه‌ی تلاش کافی نیست)

+++ سین میگه کافی نیستم برای هیچ‌چیز. یعنی همه‌ی آدم‌ها کافی نیستن برای هیچ چیز؟

۴+ به بیسیک ترین شکل ممکن می‌خوام شروع به فلسفه خوندن بکنم. بیسیک ترین. در حد فلسفه معربِ فیلوسوفیا به معنای فیلو=دوستدار، سوفیا=دانایی است. از خودم خجالت می‌کشم که در این سن باید از بیس شروع به فلسفه خوانی کنم.

۵+ خیلی مسخره‌ست که رانندگی کردن برای من انقدر بولد شده. حتی تبدیل به یکی از اهداف امسالم شده. به زودی مسافت هدفم رو تتهایی طی خواهم کرد.

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 30
  • بازدید کننده امروز : 26
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 209
  • بازدید سال : 879
  • بازدید کلی : 63024
  • کدهای اختصاصی